جواب نگارش و انشا پایه های مختلف تحصیلی

انشا پایه هشتم جانشین سازی اگر معلم نگارش بودم

انشا در مورد اگر معلم نگارش بودید طنز انشا در مورد اگر معلم نگارش بودید پایه ی هشتم انشا جانشین سازی اگر معلم نگارش بودید انشا اگر معلم نگارش بودم طنز مقدمه انشا اگر معلم نگارش بودید اگر من معلم نگارش بودم طنز انشاء اگر من یک معلم بودم اگر معلم بودم طنز


من اگر معلم انشا بودم، که ای کاش هم بودم کاری می کردم که کلاس من بهترین و دوست داشتنی ترین کلاس برای بچه ها باشد. سعی می کردم به شکلی درس بدهم که بچه ها از اینکه به مدرسه می آیند احساس خوبی داشته باشند. یا حداقل سر همان یک زنگ انشا در هفته با شوق و ذوق حاضر شوند.

دوست دارم بگویم که چه برنامه هایی برای کلاسم داشتم، دلم میخواست چند برگه به هرکدام از بچه ها بدهم و بگویم هر چه دوست دارید بنویسید. هر چیزی که در این لحظه احساس می کنید بنویسید. یا اصلا هر چیزی که الان شما را اذیت می کند شروع کنید و راجع بهش بنوسید.

من اگر معلم نگارش بودم به دانش آموزانم آموزش می دادم که جریان بی وقفه و سیلان عجیب و غریب ذهنشان را مشاهده کنند و تا جایی که می توانند سعی کنند هر آنچه در لحظه «حال» به ذهنشان می رسد را بنویسند.

به آنها می آموختم که همه چیز با زبان آغاز می شود و نمی توان از مسئله ای اینچنین مهم بی توجه گذشت.

پس کلمات را که چونان رگ و پی زبانند، باید خیلی خوب بشناسند.باید بنویسند و این نوشتن برایشان به عادتی روزانه تبدیل گردد.

کاش هفته ای یک جلسه ای که با هم داشتیم برایشان به مثابه شکوفایی استعدادهایشان و گره گشایی حرفهایی بود که نمی توانند براحتی با کسی در میان بگذارند.

کلاس من باید نوعی خودکاوی و درون نگری باشد، محلی که چیزی به بچه ها اضافه کند، نه اینکه وقتشان را با موضوعات تکراری تلف کند.

۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا درباره درد دندان پایه هفتم

انشا درمورد درد دندان طنز متن در مورد دندان درد انشا درمورد درد دندان با مقدمه و نتیجه انشا درباره درد دندان پایه هفتم درباره دندان درد انشا در مورد درد دندان با مقدمه و نتیجه گیری انشا در مورد کفش انشا طنز درباره ناخن


انشاء دانش آموزی کوتاه ، مختصر و ساده درد دندان …

“د” مثل “دندان” مثل “درد”

وقتی درد به سراغ دندان های ما می آید آن موقع متوجه شده، مسواک زدن و تمیز کردن آنها را شروع می کنیم .

دندان یک عضوی از بدن ماست، که بسیار صبر دارد صبح تا شب از آن کار می کشیم، اذیتش می کنیم هرچه پیدا می کنیم با آن خُرد می کنیم و بعد هیچ تشکر و تقدیری از آن نمی کنیم. اذیت کردن مکرر ما باعث می شود صبر دندان تمام شود، و دیگر کار از کار بگذرد و نوبت دندان شود، تا با درد خودش شما رو اذیت کند …

پس بدانیم دندان هم نسبت به کارهایی که برای ما انجام می دهد انتظاراتی دارد ، مثلا بعد از خوردن شکلات و غذا آن را مرتب مسواک بزنیم و تمیزش کنیم، با این کار نه شما دندان را اذیت کردید نه دندان شما رو اذیت می کند.

وظیفه دندان، خُرد کردن و جویدن غذاهاست تا راحت بتوانیم غذا بخوریم، در عوض وظیفه ما هم مسواک زدن و تمیز کردن دندان هاست.

۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا تشکر و سپاس از معلم

انشا در مورد سپاس معلم من تشکر از معلم دلسوز مراتب تشکر از معلم متن تشکر والدین از معلم مقاله سپاس از معلم نامه تشکر از معلم انشا درباره ی معلم خوب دکلمه ای برای تشکر از معلم


انشا تشکر و سپاس از معلم

دوست دارم امروز در انشایم بگویم که چقدر به دانستن نیازمندم و شما تنها کسی هستید که می‌توانید دانایی را به من هدیه دهید. کلاس به واسطه حضور شما متبرک می شود… برترین طواف معلم سعی میان شاگرد و تخته سیاه است و این طواف زیباترین لحظه‌های زندگی‌تان را می سازد. محراب شما کلاس درس است آنجا که معبدیست راستین برای رسیدن به افق‌های دور خدایی شدن.
معلم ای که نفس‌های شما زندگی‌ام را طراوت می‌بخشد و ساحل نگاهتان دلم را آرامش، حرفهایتان چون جواهر بر صندوقچه ذهنم به یادگار می‌ماند و پرنده ذهنتان نامه‌رسان عشق و محبت است.
ای که صفای روح هستید و صبوریتان به قامت سرو، دلتان به صافی آینه و دستانتان یاری‌گر راه‌های دشوار زندگی‌ام است با چشمانم می‌بینم که چون شمع می‌سوزید و با گوش‌هایم می‌شنوم که صدایتان آرام آرام رسم دوستی را در گوشم زمزمه می‌کند، با قلبم حس می‌کنم که تپش ثانیه‌ها را آرام کرده‌اید، که با گچ و تخته روزهای درس را برایم خاطره‌ای جاودانه می‌کنید.
ای که با خنده‌هایتان کوله باری از غم را از دوشم بر می‌دارید، ای پنجره رو به دریای من، من با دروس شما با راز موفقیت آشنامی‌شوم، با آداب زندگانی انس می‌گیرم و به تماشای بهار می‌رسم.
ای که مهرتان از خورشید تابان هم تابان‌تر است، من با ضرب و حساب شما قضیه تالس را درک می‌کنم و با مساحت و حجم شما زمین را می‌شناسم. دفترچه خاطرات زندگی را با شما شناختم و می‌دانم که با یاد معلم عزیزم آن را به پایان می‌رسانم.
ای که با تمام توانایی‌هایتان تارهای وجودم را به صدا در آوردید و خواندن غزل با خدا بودن را به من آموختید و در سخت ترین لحظات زندگی، سرود سرسبزی را در وجود سرو  سرودید.
ای ساحل در سکوت مانده پرهیاهو، ای معلم عزیزم! می‌دانم گوشه‌ای از سخنان گهربارتان را با هدیه کوچک انشای تبریک روز معلم جبران نمی‌توانم بکنم اما از اعماق وجودم از ته قلبم می‌گویم: دوستتان دارم.
۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۳۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا به مناسبت ۱۲ اردیبهشت روز معلم

تاریخ روز معلم علت نامگذاری روز جهانی معلم انشا ادبی در مورد معلم روز جهانی معلم مبارک انشا درباره ی روز معلم انشا در مورد معلم با مقدمه ۱۲اردیبهشت روز معلم تاریخ روز معلم 97


انشا ادبی در مورد روز معلم

درس معلم گر بود زمزمه محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را
انشای امروز در مورد روز معلم و درباره موضوعی بسیار بااهمیت است، چراکه روز معلم روزی برای قدردانی از یکی از انسان‌های مهم زندگی ما است.
معلم‌ها دقیقاً همان کسانی هستند که با دقت و مواظبت جوانه ذاتی انسان را می‌پرورانند و راه درست را به او نشان می‌دهند و زمانی که او را به درختی مقاوم تبدیل کردند، در مسیر اصلی خود رها می‌کنند تا بارور شود. معلم‌ها سرشارند از حس عشق و محبت و صبر و استقامت. مانند مادری مهربان کودک را نوازش می‌کند، به او درس می‌دهد و او را بزرگ می‌کند. معلم گاهی مانند پدری سخت گیر دانش‌آموز را به جلو هل می‌دهد و گاهی او را مورد سرزنش قرار می‌دهد و آنگاه که کودک بزرگ شد و پا گرفت و راه افتاد در گوشه‌ای می‌نشیند و اوج گرفتن او را تماشا می‌کند، معلم‌ها همان پیله‌ای هستند که به دور کرم ابریشم می‌پیچند و آن را در قنداق خود و در آغوش خود نگاه می‌داند، دقیقاً مانند سپری در مقابل سرما و گرما و در مقابل سختی‌ها حفظ می‌کنند و آنگاه کرم که بال گرفت و بال‌های رنگارنگ خود را گشود از پروانه جدا می‌شود و اوج گرفتن او را نظاره می‌کند.
معلم‌ها دل بسیار دریایی و بزرگی دارند، هر سال مجبورند تکه‌ای از وجود خود را رها کنند و او را به دیگری بسپارند، مگر اینطور نیست که معلم‌ها هر بار به هر دانش آموز قسمتی از وجود خود را تقدیم می‌کنند، از خود به آن‌ها محبت و عشق، نوع دوستی، فداکاری و ایثار را ایثار می‌کند؟
و در نهایت بعد از گذر سال‌ها، زمانی که تمام وجود خود را صرف کودکانش کرد و هربار بخشی از جوانی‌اش را به آنها بخشید و زمانی که آن‌ها را جوان و بزرگ ساخت و خودش پیر و چروکیده شد در حالی که همه کودکانش او را ترک کرده اندو هر کدام به سمت زندگی خود رفته اند. آیا معلمی شغل انبیاء نیست؟
و این همه که گفتم گوشه‌ای از دلایل اهمیت روز معلم بود و هر دانش‌آموز باید روز معلم را ارج بنهد.
۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا در مورد روز معلم و استاد مطهری

انشا در مورد روز معلم کودکانه انشا در مورد معلم عزیزم انشا در مورد معلم با مقدمه انشا در مورد شخصیت معلم انشا در مورد معلم نگارش انشا در مورد شغل معلمی انشا دبستانی انشا در مورد روز معلم و استاد مطهری


انشا در مورد مقام معلم

هرکدام از انسان‌ها هر شغلی که داشته باشند، از مقام و منزلت خاصی برخوردار هستند. در این میان شغلی هست که مقامش از همه مشاغل بالاتر است چرا که شغل انبیا است، بله! مقام معلم بسیار والا است.
معلم همان کسی هست که در روز اول مدرسه برای ماندن پیش آن گریه می‌کردیم و در نهایت در روز آخر مدرسه برای جدایی از آن نیز باز گریه می‌کنیم گریه روز اول برای ترسیدن و تنها ماندن پیش افراد ناشناس است و گریه آخر برای جدایی از معلمی مهربان و دلسوز که به ما علاقه بر آموزش و علم آموزش و ایثار و فداکاری و مهربانی و از خود گذشتگی داد.
معلم که به ما درس زندگی داد. زندگی‌ای که سراسر فراز و نشیب‌هایی دارد که تنها با یادگیری و آموزش و تجربه دیگران می‌توان آن را سپری کرد که معلم بهترین آموزش دهنده این موضوع است.
معلم مادر دوم همه دانش آموزان است. برای دانش‌آموزانی خود ناراحت می‌شود و در کنار آن همراه آنها خوشحال می‌شود. همچنین کودکی با آنها بازی می‌کند و هنگام مریضی آنها برایشان مادری می‌کند و دلواپس و نگران آینده دانش آموزان یا معلم پرورش دهنده همان کودکی است که در آینده نقشی مهم در جامعه ایفا می‌کند و به گونه‌ای آینده سازی مملکت خویش هست.
معلم به دانش‌آموزان یاد می‌دهد که چگونه در زندگی فردی مفید باشند و با تلاش و کوشش باعث پیشرفت جامعه خود شوند. او دانش‌آموزان را با دنیای بزرگ آشنا می‌کند و تاریخ گذشتگان را به آنها می‌آموزد تا از آن درس عبرت بگیرند و آنها را با کوه‌ها و دریاها آشنا می‌سازد تا استقامت و عظمت را بیاموزند.

انسان‌ها در طول زندگی احتیاج به یک معلم و راهنما دارند تا شمع راهشان گردد و آنها را از نادانی و جهل دور سازد. به همین سبب معلم شغل انبیا بوده و شغلی مقدس است و همه ساله روز ۱۲ اردیبهشت را به مناسبت روز معلم جشن می‌گیرند تا از معلم خود سپاسگزاری کنند. من نیز در پاس داشتن مقام معلم این روز را به همه معلمان تبریک می‌گویم.
۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا درمورد جنگل برای کیست پایه ششم

انشا کودکانه در مورد جنگل داستان جنگل برای کیست علوم ششم انشا در مورد جنگل سرسبز انشا ادبی درباره جنگل انشا عینی جنگل جنگل برای کیست داستان خیلی کوتاه جنگل برای کیست علوم ششم داستان خیلی کوتاه انشا در مورد جنگل با مقدمه بدنه و نتیجه


جنگل برای کیست؟ علوم پایه ششم

روزی روزگاری در یکی از جنگل های سرسبز و بسیار زیبا که در آن حیوانات زیادی زندگی می کردند، تصمیم گرفتند جنگل را که بسیار هم بزرگ بود خراب کرده و در آن یک شهرک بسازند. آن ها به خانه ی جنگلبان آن جنگل زنگ زدند. جنگلبان مرده بود و دخترش با شوهرش در ان زندگی می کرد.


دختر تلفن را برداشت و پس از کمی مکالمه آن ها گفتند که قرار است جنگل را خراب کرده و به جای آن شهر بسازند و فقط رضایت او لازم است. آن ها حتّی گفتند که اگر رضایت بدهد، مبلغ زیادی پول به او می دهند.
دخترک به طمع پول رضایت داد و قرار شد که تا یک هفته بعد مهندسین و کارگر ها بیاین تا اوضاع را بررسی و جنگل را تخریب کنند. دختر نوکری داشت. آن نوکر کاملا با تخریب جنگل مخالف بود و معتقد بود که اگر دختر جنگل را خراب کند یعنی قلب پدرش را شکسته، زیرا پدر دختر جنگل را به اندازه دخترش دوست داشت. حیوانات هم از این موضوع با خبر شده و برای اینکه چاره ای پیدا کنند، نزد درخت دانا رفتند. درخت دانا گفت:« از دست ما حیوانات کاری ساخته نیست. زیرا قدرت انسان ها از قدرت ما خیلی بیشتر است»
فردای آن روز چند نفر از مأمورین برای شماره گذاری و قطع درختان آمدند. آن ها درخت ها را شماره گزاری کردند امّا وقتی خواستند آن ها را قطع کنند باران گرفت و نتوانستند کارشان را انجام دهند.
فردا نیز همان مأموران آمدند و تعدادی از درخت ها را قطع کردند. حیوانات هم دیدند که کاری از دستشان بر نمی آید شروع کردند به ترک کردن جنگل. نوکر دختر که می دانست مدارک مربوط به قطع جنگل جعلی است و شهردار آن شهری که جنگل داخل آن است خبر ندارد که جنگل در حال نابودی است، نامه ای به شهردار فرستاد و اوضاع را گزارش داد. شهردار هم که ماجرا را فهمید در جلسه ای به بزرگان شهر گفت:« هر کس که دستور تخریب این جنگل را داده اس به سختی مجازات خواهد شد.

این جنگل میراث گذشتگان برای ما بوده است. ما هم باید مانند گذشتگان آن را به فرزندانمان هدیه کنیم. چطور گذشتگان آن جنگل را خراب نکرده اند در حالی که می توانستند این کار را بکنند. چون آن ها به فکر ما بوده اند که این جنگل را برای ما نگه داشته اند. ما انسان ها نباید فکر کنیم چون از تمام موجودات جهان قدرت بالایی داریم هر کاری که خواستیم بکنیم. همین سلامت شهر به وسیله همین جنگل تأمین می شود. جنگل برای تمام موجودات است و هر موجودی سهم جداگانه ی خود را دارد.

جنگل فقط برای ما آدم ها نیست و خداوند آن را برای تمام موجودات آفریده و ما حق تخریب یا صدمه زدن به آن را نداریم. ما با کاشتن درخت های بیشتر این جنگل را گسترش داده و تمام موجوداتی که به دلیل نابودی زیستگاه شان از این جنگل رفته اند، بر می گردانیم. این گونه بود که مردم تمام موجودات شهر برگردانده و آن دختر را از شهر خود به جایی دیگر تبعید کردند. به این ترتیب هم انسان ها و هم حیوانات از جنگل استفاده درست کردند و تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردند.

۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا خنده و گریه به روش ناسازی معنایی یا تضاد مفاهیم

انشا تضاد معنایی خنده و گریه انشا ناسازی معنایی خنده و گریه انشا تضاد خنده و گریه انشا به روش ناسازی معنایی یا تضاد مفاهیم انشا تضاد معنایی سکوت و فریاد انشا تضاد معنایی پیری و جوانی انشا تضاد معنایی عشق و نفرت انشا تضاد مفاهیم عشق و نفرت


از قدیم گفته اند آخر خنده گریه است، بعد هر خنده غصه ها یک به یک می آیند و دریچه های قلبم را می زنند.
دلم تنگ می شود برای خنده های کودکی، برای ریسه رفتن هایم و برای خوشحالی بی دلیل.
خوشحالی هایی که با چشم بر هم زدنی گذشتند اما دوامشان در ذهنم جاودان است.
در میان انبوه دلتنگی هایم لبخند تو را به یاد می آورم ، لبخندی که در اتاق نیمه تاریک قلبم را باز می کند و می گذارد هوای تازه و روشنی خورشید به آن وارد شود .
دوباره دلم گرم می شود به حضورت ، به اینکه هنوز هستی و هنوز هم وقتی دلم لبریز هق هق است، آهنگ نوازشگر خنده هایت زیباترین سمفونی جهان را می نوازد.
نگاه محبت آمیز وپرمهرت گرمای وجودم را زیاد می کند .
هنوز لبخندت بر جراحت اخم هایم مرهم می گذارد.
و حال دوباره میان سیلاب اشک هایم خنده ام می گیرد و دستهای نوازشگرت را در ذهنم حس می کنم.
حضورت را حس می کنم اما تو را نمی یابم .
عطرت درمشامم و اتاقم پیچیده اما نمی بینمت.
راست می گویند مادر ها بو دارند .
کاش بوی مادر ها هیچ وقت تمام نمی شد و کاش …

۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا درمورد خنده و گریه با استفاده از روش ناسازی معنایی

انشا خنده و گریه تضاد مفاهیم انشا مقایسه خنده و گریه انشا درباره ی خنده و گریه انشا تضاد معنایی خنده و گریه انشا خورشید و ماه انشا ناسازی معنایی خنده و گریه انشا تضاد معنایی سکوت و فریاد انشا خنده دار


قدم بر خاک گذاشتی تا آسمان به وجد بیاید آمدن دردانه هستی را.
گریه کردی تا عرش، خندیدن آغاز کند تبسم آسمانی‏ات را.
چشم گشودی بر دنیا تا چشم عالم روشن شود به جمال بی‏مثال عشق.
... و دست و پا می‏زنی در گهواره تا پاسخی باشی به ندای «هل من ناصر» پدرت تا ثابت کنی که آخرین سربازی؛ تو هم می‏توانی با خون خویش، درخت اسلام را به ثمر بنشانی.
هر چند فاصله‏ات شش ماه بیش نیست از این جهان، هر چند عمری را تجربه نکرده‏ای؛ اما جهانی را به تفکر وا داشته‏ای.
خونت تا همیشه ایام، در رگ‏های تاریخ، جاری است، خونی که از حنجره‏ای شش ماهه جاری شد و جریان دارد تا همیشه.
خونی که از گلوگاه سرخ، به جریان درآمده است تا عالم را راهنمایی باشد به سمت رستگاری. تو سرباز کوچک پدرت هستی.
اگر چه شش ماه، فاصله چندانی نیست ولی پلک بر هم بگذاری، بر روی دستان پدرت باید دهان باز کنی و فریاد برآوری آزادی را و بندگی خداوند را، «لاشریک» را.
باید با سرخ‏ترین کلمات، زیباترین توصیف را از عشق به نمایش بگذاری.
چشم بر هم بگذاری، بر روی دستان پدرت. باید دست و پا بزنی در دریای بی‏کران دلدادگی، دست و پا بزنی بر روی دستان پدرت تا در آینه‏ها نقش ببندد تصویر شش ماهه‏ای که روز آمدنش گریه کرد تا در روز پر گشودنش، خنده کند بر جهان، تا بخندد به اشک‏هایی که در فراق او سرازیر می‏شوند.
آری گریان آمدی تا خندان بروی... .

۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

متن درباره ی پرواز بدون بال و پرواز خیالی

انشا پرواز بدون بال در قالب نوشتاری انشا درباره ی پرواز بدون بال در قالب خاطره انشا در مورد پرواز بدون بال در قالب نوشتاری متن انشا پرواز بدون بال متن درباره ی پرواز بدون بال پرواز بدون بال انشا پایه نهم انشا درباره پرواز بدون بال در قالب گزارش انشا درباره پرواز خیالی


نمی دانم که از پروازچه می دانی، ولی امید وارم انچه که در ادامه می خوانی انچه باشد که خواهی دانست.
پرنده ای را دیدم که اوج گرفته بود،اما دیگر بالش شکسته است، با این حال بازهم سعی می کند اوج بگیرد و به مقصدش برسد.هواپیمایی را دیدم که سوخت نداشت اما مسافرانش را به مقصد رسانده بود، وهر لحظه منتظر مقصد بعدی بود تا دوباره شانس خود را در آسمان امتحان کند.
اماروزی پروازی را دیدم که اوج نداشت.این پرواز ما انسان های عادی در زندگی مان است .پروازی که نه اوج دارد و نه مقصد. اصلاً آیا تا به حال پرواز کرده ایم؟! ازکجاشروع کرده ایم وحال کجاایستاده ایم؟ تا به حال فکر کرده ایم که چگونه زیبا پرواز کنیم و اوج بگیریم؟
می خواهی بدانی که زندگی خوب چیست ؟اگر جوابش بله است، بشین و بیاندیش که پرواز انسانی که درآن اوج می گیردو برای رسیدن به مقصد تلاش می کند،هر چند که پروازش به شکست منجر شود، چقدر زیبا تر است از پروازهای پرنده ای که همه پرواز هایش به موفقیت منجر شده است.

۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

پرواز بدون بال انشا پایه نهم

انشا پرواز بدون بال درقالب داستان متن انشا پرواز بدون بال انشا درباره ی پرواز بدون بال در قالب خاطره شعر پرواز بدون بال انشا نوجوانی نهم انشا در مورد نوجوانی پایه نهم انشا صفحه 81 نهم هدف زندگی انشا پرواز بدون بال در قالب نامه غیر رسمی


تصور شما از پرواز چیست؟ایا پرواز تنها مختص موجودات بالدار است و دیگر موجودات هیچگاه نمی توانند پرواز کنند.انسان سالها در ارزوی پرواز بوده و چه بسا خطر هایی که در این سفر تجربه ننموده است.انسان در این راه وسایلی چون بالن هواپیما و هلی کوپتر و … را اختراع کرده است که تمام این ها حاکی از علاقه ی بی نظیر انسان به پرواز است.و اما دلیل این علاقه ی بی نهایت انسان به پرواز چیست؟شاید انسان خود را در ان شرایط به خداوند نزدیکتر می داند ولی ما امروزه می دانیم که نزدیکی به خداوند در فاصله نیست بلکه به میزان اعتقادات و نحوه شناخت خداوند مربوط است و پرواز انسان به داشتن بال و پر نیست بلکه به قلب و روح پاک و خالص است…پایان…

۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

به سايت خوش آمديد !


براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد