انشا در مورد سیل زدگان انشا در مورد سیل زدگان گلستان انشا در مورد سیل زدگان شیراز انشا در مورد سیل زدگان لرستان انشا در مورد سیل زدگان کشورمان انشا در مورد سیل زدگان غرب کشور انشا در مورد سیل زدگان کمک کنیم انشاء در مورد سیل زدگان مقاله در مورد سیل زدگان انشا درباره سیل زدگان



سیل هیولای ویرانگر خشمگینی‌است که هر آنچه و هرآنکه پیشِ رویش باشد را از بیخ و بُن بر می‌کَنَد و با خود می‌برد...

تصورش در مُخیله‌، هم نمی‌گنجد،
تا با چشم‌های خودت این غول گردابِ خروشان را نبینی، درک درد و وحشت حاصل از دیدن این صحنه‌ها بسیار سخت و حتّی غیر ممکن است!

این غولِ گرداب خروشان، محاصره‌مان کرد، به دورمان پیچید ،
دهان باز ‌کرد و آدم‌ها و خانه‌هایمان را ‌بلعید...
ساختمان‌های بزرگ در مقابل قدرت خیره‌کننده‌اش چون مشتی خاک فرو ‌ریخت و در کامش ناپدید گشت...
با چشم‌های بهت زده‌ی خودمان دیدیم که چگونه خانه خانه، پل‌دخترِ زیبایمان را ‌بلعید....
ما را در بهت و حیرت و وحشت
با کوهانی از گِل و لای و ویرانی برجای گذاشت و با سرعتی دیوانه‌وار ، رفت...

من ماندم و شهری ویران شده...
و مردمانی در گِل مانده...
من و ماندم و ماتم
من ماندم و رنج و سوگ و عزا...

این دردها و رنج‌ها قابل توصیف نیست،
می‌دانم الآن زمان عزاداری نیست
باید پل‌دخترم را از گل و لای و ویرانی و بوی چندش‌آور سیلِ وحشی و بی‌رحم پاک کنم و دوباره آبادش کنم!

حس تنهایی و انبوه ویرانی آزارم می‌دهد
اما
همدردی‌ها و همدلی‌های تو هم‌وطن
وفادار و غیرتمندم ،تسلّایم می‌دهد،
تویی که علارغم اینهمه مشکل اقتصادی که با آن دست ‌به گریبانی،
همیشه در چنین شرایطی ، در زلزله و آتش‌سوزی و سیل،
همیشه با تمام وجود و توانت برای دستگیری از هم‌وطنت ، حضور داری...

محبّت‌ها و کمک‌های بی‌دریغت را بر دیده‌ی منّت می‌نهم و دست‌های یاری و همدلی‌ات را صمیمانه می‌فشارم و قدر می‌دانم.
هرگز فراموش نمی‌کنم که مرا در این رنج تنها نگذاشتی و نمی‌گذاری،
فراموش نمی‌کنم که
تو با اطلاع‌رسانی‌های به موقع و پیگیری‌های مداومت ،
با فرستادن کمک‌های ارزشمندت،
و با حضورِ صبورانه‌ات در شهرِ به گِل نشسته‌ام و زحماتِ بی ‌دریغِ بدونِ چشم‌داشتت در کنارم بودی!

در این مسیر اگر نامردمانی بی‌انصاف،
که به دنبال گرفتن ماهی‌های حقیر از این سیلِ گِل‌آلود هستند، به پای خسته‌ات سنگ زدند و تو را دلسرد و مأیوس کردند
آنها را عفو کن،
تـــو بزرگوارتر از آنی که با فرو رفتنِ خاری در پایت از قدم گذاشتن در مسیرهایِ انسان‌دوستانه‌ات پشیمان شوی و همه را مثل هم قضاوت کنی.

قطره قطره‌های محبّت و لطفت را ، دریا دریا عوضِ نیک از خداوند ِقهّار بخشایشگرِ بخشنده ،برایت آرزومندم!