جواب نگارش و انشا پایه های مختلف تحصیلی

۲۲ مطلب با موضوع «نگارش هشتم» ثبت شده است

انشا در مورد دهه فجر برای کلاس هشتم انشا در مورد انقلاب

انشا در مورد دهه فجر کلاس پنجم انشا در مورد پیروزی انقلاب اسلامی کلاس چهارم مقاله کوتاه در مورد انقلاب سوال درباره دهه فجر انشا در مورد 12 بهمن متن در مورد 22 بهمن انشا درباره انقلاب 57 انشا در مورد انقلاب و شهادت



دهه ی فجر و 22 بهمن هر سال برای ما یاد آور روزهای سال 1357 است. در آن سال ها مردم همگی با هم متحد شدند و انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی رساندند.


مردان و زنان و کودکان همه در کنار هم ایستادند و روی خواسته ی خود پا فشاری کردند، در خیابان ها گلوله بود که به طرف مردم شلیک می شد اما مردم از گلوله نمی ترسیدند و خودشان را برای هر اتفاقی آماده کرده بودند.


نه بستن فرودگاه ها از باز گشت امام خمینی (ره) جلوگیری کرد و نه کشتار، از به خیابان آمدن مردم، همین مقاومت مردم بود که حکومت پهلوی را به زانو در آورد و باعث سقوط آن شد.


در همین روزها بود که مردم ایران با رهبری امام خمینی (ره) به تبعیت از امام مظلومان سید الشهدا برای بر پایی عدالت جنگیدند و به پیروزی رسیدند. الگوی آنان امام حسین (ع) بود که در راه خدا از هیچ چیز دریغ نکرد و در تاریخ ماندگار شد.


مردم ایران در روز 22 بهمن هر ساله به پاس خون هایی که در سال 57 و پس از آن در جنگ تحمیلی 8 ساله ریخته شد به خیابان ها و میادین شهر می آیند و از انقلاب خود دفاع می کنند.


آن ها در این روز به تجدید عهد و پیمان خود با شهدا می پردازند و به گوش تمام جهانیان می رسانند که پیرو رهبرشان هستند.


در واقع این روزها فرصتی است برای قدردانی از شهدا، شهدایی که رفتند تا ما فرصت زندگی داشته باشیم، شهدایی که جاودانه هستند و بیش تر از همیشه در میان ما حضور دارند.


باید قدر این انقلاب را بدانیم و برای ساختن کشور دست در دست هم دهیم زیرا چشم دشمن باز هم خیره به ایران اسلامی است، آن ها دشمنی دیرینه ای با این انقلاب دارند و دنبال فرصتی هستند تا این انقلاب را از بین ببرند.

۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا درباره سرود آهنگ ملی صفحه 53 پایه هشتم

انشا درمورد اهنگ سرود ملی پایه هشتم انشا سرود ملی پایه هشتم انشا در مورد سرود ملی انشا در مورد سرود ملی پایه پنجم انشا در مورد حس و حال شنیدن اهنگ سرود ملی انشا در مورد قار قار کلاغ احساس شنیدن صدای سرود ملی یک بند درباره ی سرود ملی ایران

ادامه مطلب...
۱۹ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا درباره ی اهنگ سرود ملی ایران

انشا درباره آهنگ سرود ملی پایه هشتم یک بند درباره ی سرود ملی ایران انشا درمورد اهنگ سرود ملی پایه هشتم انشا در مورد سرود ملی پایه هشتم انشا در مورد حس و حال شنیدن اهنگ سرود ملی انشا سرود ملی پایه هشتم احساس شنیدن صدای سرود ملی انشا درباره ی قار قار کلاغ

ادامه مطلب...
۱۹ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا کوتاه صدای باران صفحه 53 پایه هشتم

جواب انشا صفحه 53 هشتم جواب انشای صفحه ی 53 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هشتم انشا درمورد صدای باران پایه هشتم انشا صفحه 53 نگارش هشتم انشا پایه هشتم صفحه 53 انشا صفحه. ۵۳نگارش هشتم انشا درمورد صدای لالایی مادر انشا عادی و ادبی در مورد باران

ادامه مطلب...
۱۳ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

بازافرینی ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد

بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد حکایتی کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشایی کوتاه در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبز میدهد برباد انشای زبان سرخ سرسبزی میدهد بر باد شعر درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد


احتیاط در سخن گفتن و پرهیز از گفتن حرفها نیشدار و خطرناک که ممکن است به قیمت جان تمام شود.
آورده اند که ...
شبی دزدی استادانه به هر طرف می تاخت . در اثنای راه گذر او بر کارگاه دیبا بافی افتاد که جامه لطیف و زیبا می بافت و انواع تکلیف در آن به کار می برد و اصناف نقشهای بدیع و صورت های دلفریب در آن پدید آورده و نزدیک آمده بود که آن جامه را تمام کند و از کارگاه بر گیرد . دزد با خود گفت : وضع موجود را از دست نباید داد و یافته ها را رها کرد ، صواب آن است که ساعتی این جا مقام کنم چندان که مرد دیبا باف ، این جامه از کار فرو گیرد بخشبد.

من فرصت به غنیمت دارم و جامه را از وی ببرم . پس به حیلتی که توانست در اندرون کارگاه او آمد و در گوشه ای مخفی نشست و استاد دیبا باف ، هر تاری که در پیوستی . گفت : ای زبان به تو پناه می برم و از تو یاری می طلبم که دست از من بداری و سر مرا در تن نگاه داری . مرد وقتی دیبا را تمام کرد و از کارگاه آن را پائین آورد ، آن را نیکو پیچید و از آن پرداخته شد. 

طلیعه صادق دزد از خانه بیرون آمد به سرکوی منتظر نشست ، چندان که مرد از عبادت خود دست کشید ، جامه برداشت و عزم سرای وزیر کرد ببیند او چه گوهری را ظاهر خواهد کرد چون به سرای وزیر رفت و وزیر به بارگاه آمد و در صفه بار نشست و پرده برداشتند ، استاد دیبا باف پیش تخت رفت و جامه عرضه داشت ، چندان که جامه را باز کردند و حسن صنعت و لطف آن را دیدند ، حیران شدند و بر تناسب آن صورت غریب و تناوب آن نقوش بدیع ، تحسین ها کردند.

پس رای از او سئوال کرد که : این جامه ، سخت خوب پرداخته ای ، اکنون بگو که این جامه را به چه کار آید؟
آن مرد گفت : بفرمای تا این جامه را در خانه نگهدارند تا روزی که تو را وفات رسد . این جامه را به صندوق تو اندازند . وزیر از این سخن برنجید و فرمود تا آن جامه را بسوزانند و آن مرد را به زندان ببرند و زبان او را حلقومش بیرون کشند.

مرد دزد آن جا ایستاده بود و آن حال را می دید ، چون حکم وزیر را شنید ، خندید . وزیر ، نظر برخنده او افتاد . او را در پیش خود خواند و از سبب خنده او پرسید مرد گفت : اگر مرا به گناه نکرده عقوبت نفرمایی و به مجرد قصد عزم ، بر ارتکاب جنایت مواخذه نکنی ، صورت حال ان مرد را بگویم . وزیر او را ایمن گردانید . مرد دزد حال مناجات او را باز گفت ، وزیر چون آن حکایت را شنید ، گفت : بیچاره تقصیر نکرده است ، اما شفاعت او به نزدیک زبان مقبول نیفتاده است . پس رقم عفو بر جریمهٔ او کشید و او را بفرموده تا قفل سکوت بر دهن نهد . چه کسی که بر زبان خود اعتماد ندارد ، او را هیچ پیرایه به از خاموشی نیست.

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا کنترل زبان و درست سخن گفتن

ادامه شعر زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد حکایتی کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد انشا کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشایی کوتاه در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبز میدهد برباد انشای زبان سرخ سرسبزی میدهد بر باد


آخرین باری که که ندانسته درباره ی آدمهای اطرافت قضاوت کردی یادت هست؟
آخرین باری که ندانسته به آدمهای اطرافت تهمت زدی یادت هست؟وهزاران آخرین بار دیگر

گاهی حتی خودمان نمی دانیم این قضاوت بی جا،این تهمت ناروا و حرف هایی این چنین،چقدر می تواند دل آدم ها را بسوزاند.حتی اگر این حرف ها غیر عمدی باشد.
چقدر به این فکر کرده ایم که می شود آدمها را طور دیگر دید.اگر قرار است درباره ی آنها قضاوت کنیم حداقل قبل از آن کمی به موقعیتی که او در آن قرار گرفته فکر کنیم،قبل از آنکه سرزنشش کنیم به خودمان بگوییم که اگر ما بودیم چه می کردیم؟
قبل از اینکه درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنیم کمی با کفش هایش راه برویم.بفهمیم او چه روزهایی را پشت سر گذاشته،آن وقت دیگر با زبانمان به راحتی در مورد زندگی دیگران نمی چرخد،دیگر به جای اینکه بخواهیم در مقابل آنها قرار بگیریم در کنارشان باشیم و به آنها دلداری بدهیم.
چرا که با این زبان که می شود محبت کرد،عشق ورزیدو...زخم زبان بزنیم،دروغ بگوییم و ...
کاش می شد این گوشت بی جان وسیله ای شود برای بهتر زندگی کردن،چرا که هر قدر هم روح انسانیت در وجود آدمی زنده باشد اما حرف دل و زبان یکی نباشد را از آن راهی که باید دور می سازد.

چه بسا بهتر است که این زبان وسیله ای شود برای رساندن انسانها به آرامش و همینطور خودمان به آرامش برسیم.

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا زبان سرخ با مقدمه و نتیجه گیری

داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبز میدهد برباد انشایی کوتاه در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه در مورد زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبزمیدهدبرباد بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد باز افرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشای زبان سرخ سرسبزی میدهد بر باد


مقدمه:

چه انسان هایی که بر حسب نادانی و جاهلیت سر و زندگی و مقام خود را از دست داده اند و تنها چیزی که برایشان باقی مانده حسرت است و پشیمانی که تنها دلیل بی فکری و زبان تند و تیز و سرخ خوداست.


تنه ی انشا‌:

انسان عاقل همیشه قبل از سخن گفتن یا تصمیم گیری درست فکر می کند و سخن خود را در ترازویی می گذارد و سبک و سنگین می کند و بعداز ارزیابی آن،آن را بیان می کند و یا تصمیم خود را عملی می کند.اما در مقابل انسان جاهل و نادان هر سخنی را که به ذهنش می رسد را بدون فکر به عواقب آن به زبان می آورد و با شوخی و سخره گرفتن دیگران و شکاندن دل دیگران شخصیت خود را زیر سوال می برد و دیگران با دیدن چنین برخوردی از او کناره گیری می کنند و روز به روز جا و مقام خودرااز دست می دهند و از دنیا و آدم هایش ترد و ترک می شوند.اما انسان عاقل زبان خود را کوتاه نگاه می دارد و در مقابل هرحرفی به سرعت واکنش نشان نمی دهد بلکه کم سخن می گوید اما با فکر و گزینش سخن می گوید.دراین صورت مردم که فهمیدگی و عاقل بودن آن را می بینند روز به روز به احترام و معاشرت باآن می افزایند مقام و منزلتشان بالاتر می رود.اینگونه است که می گویند زبان تند و تیز که از زیاد سخن گفتن همیشه سرخ است،انسان های پرمقام و بزرگ رااز عرش به فرش می رساند به گونه ایی سرسبزشان را به باد می دهند.ازاین رو بزرگان و قدیمیان مملکت همیشه این ضرب المثل را تکرار می کنند و همیشه به درست حرف زدن و گزیده سخن گفتن تأکید داشته اندتا در آن صورت هم دراین دنیا و هم در آن دنیا ی خود سربلند و پرافتخار زندگی کنند.


نتیجه گیری:

انسانی که کم سخن می گوید،کمتر مورد سرزنش و گناه قرار می گیردو در نتیجه چه دراین دنیا و چه در آن دنیا نه دلی را می شکند و نه مورد عذاب الهی برای حرف نادرست و نا بجای خود قرار می گیرد.اما انسانی که در سخن گفتن زیاده روی می کند،تمام زندگیش را چه در این دنیا و چه در آن دنیا از دست می دهد و یا به گونه ایی دیگر سر سبز خود را به باد می دهد.

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبز میدهد برباد

داستانی کوتاه درباره ی ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد حکایت کوتاه زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد حکایتی کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشای زبان سرخ سرسبزی میدهد بر باد انشایی کوتاه در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه در مورد زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد



زبان وسیله ارتباطی است که ویژگی ها زیان هایی را دربر می‌گیرد. وازنظر علمی یکی از قوی ترین ماهیچه ها می باشد.
واین ماهیچه ده سانتی توانایی انجام کارهای بسیاری را دارد.
ما می‌توانیم از این وسیله بدرستی استفاده کنیم گاهی این وسیله دسته گل به آب می دهد.
واین دسته گل به آب دادن ممکن است به قیمت جان به سرانجام برسد.
در عهد قدیم مردی به نام (غلام) بودکه ادعا می کرد که تفنگش را دزدیده‌اند نزد حاکم آن شهر که نام او (شازده میکائیل) بود رفت.
وموضوع را برای حاکم شرح داد اما اَدَلح (غلام) کافی نبود غلام از عصبانیت وارد شهر شد و داد میزد و مداوم می گفت (پسر حاکم تفنگم را دزدیده است)
اما درواقعیت تفنگ غلام دزدیده نشده بود غلام قصد داشت با این کار از حاکم باج بگیرد.
در روز بعد حاکم غلام را احضار کرد و پسر حاکم در آن محکمه حضور داست
و به غلام گفت:( این شخص را میشناسی؟) غلام گفت :(خیر)
وغلام با صدای بلند فریاد می زد( که پسرت دزد است.)
حاکم که موضوع را فهمید فوراً دستو اعدامش را صادر کرد.

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا کتاب مهارت‌های نوشتاری پایه هشتم درس ششم

بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد هشتم انشا کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه در مورد زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشای زبان سرخ سرسبزی میدهد بر باد انشایی کوتاه در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد حکایتی کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبز میدهد برباد انشا در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد


در روستایی دور افتاده مردی فقیر زندگی میکرد که مردم آن روستا او را حسین آقا صدا میزدند. 
حسین آقا در مال دنیا فقط یک گوسفند و یک مرغ داشت ،مثل همیشه گوسفندش را به چرا برد پس از سیر شدن گوسفند به خانه برگشتند و گوسفند را به داخل طویله برد ، گوسفند که انگار حال خوشی نداشت بی حال و بیمار بر روی زمین افتاد ، حسین آقا با دیدن گوسفندش خیلی ناراحت شد چون همین گوسفند و یک مرغ تمام دارایی اش بود. 
شب شد و حسین آقا در حال صحبت کردن با همسرش بود که مرغ کنجکاو او تمام حرف های او را گوش داد.
مرغ با حرفایی که شنید سریع به سراغ گوسفند رفت و به او گفت حسین آقا می گوید :«اگر تا فردا بیماریت خوب نشود و نتوانی بر روی پاهایت بایستی مجبورم صبح قصاب را بیاورم و او را ذبح کن. » 
گوسفند که خیلی ترسیده بود ،تا فردای آن روز بیدار ماند و تلاش کرد که بتواند بر روی پاهایش بایستد. 
صبح شد و حسین آقا با دیدن گوسفند خوشحال شد و برای بهبود یافتن گوسفندش مرغ خود را قربانی کرد. 
از اینجاست که می گویند :«زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد.»

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا درمورد زبان سرخ سرسبز میدهد بر باد

بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه در مورد زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد باز افرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشایی کوتاه در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبز میدهد برباد حکایتی کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد مقدمه در مورد زبان سرخ سرسبز میدهد بر باد


روزی بود و روزگاری حاکم شهری که با طوطی خود زندگی می کرد هر اتفاقی که می افتاد با یکدیگر صحبت میکردند و حاکم همه را به طوطی میگفت یک روز مثل همیشه جلسه ای درشهر برپا شد که قرارشد حاکم به مقام بالاتر درست یابد وقتی حاکم از جلسه برگشت دوباره همه را برای طوطی گفت بعد از چند روز طوطی دیگر میلی به ماندن پیش حاکم را نداشت.یک روز پادشاهی به شهر آمد و پیش طوطی رفت و به او گفت که هرچه در جلسه اتفاق افتاد را برایم بگو و قول میدهم تو را از اینجا نجات بدهم،طوطی هم قبول کرد و همه چیز را به پادشاه گفت که به ضرر حاکم بود .مدتی گذشت و جنگ شدیدی بین حاکم و پادشاه به وجود آمد.وقتی پادشاه شکست خورد حاکم به او گفت حرف های جلسه را چه کسی به تو گفته است،پادشاه گفت طوطی همه چیز را به من گفت وقتی حاکم پادشاه را کشت به قصر بازگشت و طوطی راهم کشت .اینجاست که می گویند زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

به سايت خوش آمديد !


براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد