جواب نگارش و انشا پایه های مختلف تحصیلی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا در مورد مقایسه کتاب با دوست» ثبت شده است

با استفاده از روش سنجش و مقایسه یک متن ذهنی بنویسید

انشا ذهنی به روش سنجش و مقایسه انشا مقایسه ذهنی انشا سنجش و مقایسه رفتگر با افتاب انشا مقایسه میز با درخت انشا مقایسه کتاب با انسان انشا مقایسه رفتگر با افتاب مقایسه ایینه با چهره انشا در مورد مقایسه کتاب با دوست


سخنان زیادی در عمرم شنیده ام از انواع مختلف که برخی از آنان توخالی و برخی دیگر پربار اند. برخی از سخنان دنیا را تغییر می دهند و برخی دیگر جلوی تغییر را می گیرند. برخی از حرف ها فکر می کنند که خیلی می دانند اما چیزی بیشتر از یک حرف نیستند. برخی حرف ها بلند اند و برخی کوتاه؛ برخی سنگین اند و برخی سبک؛ برخی بزرگ و برخی کوچک ولی در نهایت اکثرشان می میرند و آنانی که زنده می مانند پند و الگویی می شوند برای آیندگان.
سخنان مختلف از زبان انسان های مختلف شنیده شده اند و ارزش صاحبانشان را آشکار کرده اند. حال جالب اینجاست که انسان هایی با سخنان زنده، جاوید می شوند و آن دسته که سخنانشان زودتر از خودشان گور را برگزیدند، به دنبال سخنانشان می روند و از جایی سر در می آورند که از آن ها یادی نمی شود.

برای حسن ختام تنها یک سخن زنده از فردی جاوید به ذهنم می رسد که می گوید:

"سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز،
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند"

۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

نگارش دهم صفحه 94 با استفاده از روش سنجش و مقایسه انشا بنویسید

انشا مقایسه دو چیز انشا سنجش و مقایسه رفتگر با افتاب انشا مقایسه کتاب با انسان انشا مقایسه مرگ و زندگی انشا مقایسه ای انشا در مورد مقایسه کتاب با دوست انشا مقایسه جنگ و صلح انشا مقایسه شب و روز


موضوع: مقایسه کفش با پا

اگر پا نبود ، کفش هم نبود .
هرپا یی سلیقه ای دارد .بسیاری از پاها در خرید کفش هایشان سخت گیری می کنند . بسیاری از کفش ها هم اگر نخواهند برای پایی باشند ، هر کاری می کنند که آن پا را در خود جا ندهند .
پا و کفش از روزگاران قدیم باهم بوده اند و تا روزگار جدید هم باهم خواهند بود .اگر چه شکل ظاهری پاها هیچ گاه تغییر نمی کند اما کفش ها در گذر زمان خیلی تغییر کرده اند .
کفش ها هم با گذر زمان و تغییر در دنیا تغییر می کنند ، و روز به روز قیمت خرید خود را افزایش می دهند ، در حالی که پای بیچاره هیچ کاری از دستش بر نمی آید .
بنابر این کفش بیچاره هم در طول عمرش سختی های زیادی را از پای بد جنس تحمل می کند .پاها وقتی که می بینند جای پیشرفت ندارند و در برابر کفش ها نمی توانند کاری انجام دهند ...دست به کار می شوند و کاری می کنند که کفش بیچاره از شدت بوی بد ، احساس خفگی کند و این داستان ادامه دارد.

۳۰ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا دهم درس ششم مقایسه دو چیز

انشا مقایسه دو چیز انشا سنجش و مقایسه ذهنی انشا مقایسه کتاب با انسان انشا سنجش و مقایسه رفتگر با افتاب انشا مقایسه مرگ و زندگی انشا مقایسه جنگ و صلح انشا مقایسه شب و روز انشا در مورد مقایسه کتاب با دوست


بعضی انسان ها آینه اند .
بعضی از انسان ها همانند یک آینه تمام هست و نیست ها را آشکار می کنند . 
بعضی دیگر از انسان ها ، آینه های مواج هستند و هر قدر هم که تلاش کنی نمی توانی خوبی خود را در نظرشان منعکس کنی .
گاه هم وجود انسان آینه ای می شود که سال ها کسی غبار آن را نزدوده و پر می شود از اندوه و خشم و ناامیدی و نیاز است با دستمالی از جنس امید روحشان را پاک کنی تا مثل روز اول صاف و شفاف شوند .
برخی دیگر از انسان ها نیز وجودشان همچون آینه ای تمیز و بدون موج همه چیز را زیبا نشان می دهند و همان طور که از نگاه کردن در این آینه ها لذت می بریم از مصاحبت با این افراد نیز لذت میبریم.

۳۰ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

جواب متن ذهنی با روش سنجش و مقایسه صفحه 94

انشا ذهنی به روش سنجش و مقایسه انشا مقایسه ذهنی مقایسه ایینه با چهره انشا مقایسه مرگ و زندگی انشا در مورد مقایسه کتاب با دوست انشا سنجش و مقایسه رفتگر با افتاب مقایسه کفش با پا مقایسه میز با درخت



موضوع: جنون و فاصله

خلاء ای دیوانه کننده که انتظاراتمامش به لب میرساندجان را.به حدی که درپایان روزگارانی تاریک که توام بوده با درماندگی،دیگرجانی نداری برای لذت بردن از روزهای روشن پیشِ رو.
هزاران هزارنفر،بیخوابی کشیده اندتا درمان کنندجنون را!امّا چه کسی یک بار،فقط یک بار تلاش کرد تا التیام بخشد زخم هایی که فاصله،میزندبر روح وجان آدمی؟
مگرهست جانسوزترازدوری؟مگرهست دیوانه کننده تر ازینکه بدَوی امّا فاصله همچون سدی محکم مانع رسیدنت شود؟
کسی چه میداند!شایدهم جنون دردناک ترباشد.شایدبی تابَت کندکه ببینندتورا،امّانبینند!یعنی نخواهند که ببینند.به چه جرمی؟جنون!شایدهم دردناک ترباشدکه انگشت نمای همه باشی وبگویند:《فلانی مجنون است وفارغ ازغوغای این جهان پرهیاهو!》امّادریغ ازیک نفرکه بشنودهیاهوی غوغایی که جنون دردلت به پاکرده!
بعضی گفته اند دنیا کوچک است چه خوش خیال اندبعضی هایی که دهان گشوده اند تابه رخ بکشندحقارت این دنیارا.شایدهم نچشیده اندطعم تلخ فاصله را،آنهم فاصله ای بی پایان که هرچقدرهم بمیری وجان بدهی نتوانی مُهرپایان بزنی برآن.
جنون وفاصله هردوسیاه می کنندسرنوشتت را وروزی"به خواست خودشان!"کوله بار رابردوش می نهندو تَرکَت می کنند.امّاهیچگاه فکر کرده ای روزی که اثری نباشد از آن دو،چطورروشنی روز هایت دل به سیاهی شب می سپارد؟می بینی؟سخت است عاقل باشی و ببینی حقایق تلخ روزگار را وخودت را به ندیدن بزنی ومتهم شوی به نفهمیدن!سخت است به عادت روز های تلخ یاشایدهم شیرینِ دوری بدَوی امّا مقصدی برای رسیدن نداشته باشی!
هردو میروندامّاردپای روزهای سیاهی که باروحت عجین بوده اندپاک نمیشود!
و درپایان:《تا "جنون" "فاصله" ای نیست از اینجاکه منم! :) 》

۳۰ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

به سايت خوش آمديد !


براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد