معنی شعر چشمه و سنگ کلاس پنجم دانلود شعر چشمه و سنگ شعر چشمه و سنگ کلاس پنجم صوتی خلاصه داستان چشمه و سنگ دانلود شعر صوتی چشمه و سنگ معنی شعر چشمه و سنگ پایه پنجم متن شعر چشمه و سنگ کلاس پنجم معنی کلمات شعر چشمه و سنگ
معنی شعر چشمه وسنگ نیما یوشیج
سلام دوستان و همکاران محترم پایه دهم
در این پست از سایت معلم یار برای شما عزیزان , معنی شعر چشمه و سنگ فارسی دهم و آماده کردیم
امیدواریم مورد استفاده شما عزیزان قرار بگیره
فــدا
گشت یکی چشمه ز سنگی جدا غلغله زن چهره نما تیز پا
یک چشمه آب از کنار آبی جریان یافت در حالی که صدای جریان تند آب کاملا بلند بود و توجه بینندگان را جلب می کرد
گه به دهان بر زده کف چون صدف گاه چو تیری که رود بر هدف
جایی بخاطر جریان مخصوص آب روی آن کف ایجاد می شد و گاهی با سرعت بسیار زیاد به سوی هدف جریان داشت
گفت : درین معرکه یکتا منم تاج سر گلبن و صحرا منم
چشمه با خود گفت : تنها من هستم که صحرا و دشت را آبیاری میکنم و در واقع من موجب شکوه صحرا و گلها هستم
چون بدوم ، سبزه در آغوش من بوسه زند بر سر و بر دوش من
هنگامی که در صحرا جریان دارم سبزه ها را در آغوش می گیرم و سبزه ها برای سپاس گذاری بر سر و دوشم بوسه می زنند
چون بگشایم ز سر مو ، شکن ماه ببیند رخ خود را به من
هنگامی که امواج من ساکت می شود و پایان می یابد , صاف و زلال می شوم طوری که چهره ی ماه به خوبی در من منعکس می شود
قطره ی باران ، که در افتد به خاک زو بدمد بس کوهر تابناک
زمانی که قطه های باران به زمین می بارد موجب رشد وپیدایش سبزه ها و گل های زیبا می شود
در بر من ره چو به پایان برد از خجلی سر به گریبان برد
زمانی که قطه های باران به من همراه می شوند از احساس کوچکی خود نسبت به من شرمنده می شوند
ابر ، زمن حامل سرمایه شد باغ ،ز من صاحب پیرایه شد
ابرها از آب های بخار شده ی من صاحب باران می شوند و طراوت و شادابی باغ ها هم از آب است که من به آن ها می دهم
گل ، به همه رنگ و برازندگی می کند از پرتو من زندگی
گل ها با ان همه زیبایی و قشنگی که دارند باز زندگیشان مدیون من است (وابسته به من است)
در بن این پرده ی نیلوفری کیست کند با چو منی همسری ؟
در این جهان هیچ چیز نمی تواند خود را از نظر قدرت و ارزش با من همسان و برابر بداند
زین نمط آن مست شده از غرور رفت و ز مبدا چو کمی گشت دور
این چشمه آب پر غرور و خوخواه وقتی اینگونه جریان یافت و از محل آغاز خود کمی دور شد ...
دید یکی بحر خروشنده ای سهمگنی ، نادره جوشنده ای
دریای پرخروش و وحشت آوری را دید که کمتر پدیده ای مانند آن موّاج و خروشان بود.
نعره بر آورده ، فلک کرده کر دیده سیه کرده ،شده زهره در
آن دریا با صدای امواج خود جهان را تحت تاثیر خود قرار می داد و چشم بینندگان را خیره می کرد و آنان را می ترسانید
راست به مانند یکی زلزله داده تنش بر تن ساحل یله
مانند زلزله که زمین را به زلرزه در می آورد , امواجش به ساحل می خورد وآن را می لرزانید
چشمه ی کوچک چو به آنجا رسید وان همه هنگامه ی دریا بدید
زمانی که آن چشمه ی کوچک به دریا رسید و ان همه قدرت و عظمت دریا را دید ...
خواست کزان ورطه قدم درکشد خویشتن از حادثه برتر کشد
ان چشمه تصمیم گرفت که خود را از آن مکان خطرناک دور کند و خود را از آن حادثه ی ترسناک برهاند
لیک چنان خیره و خاموش ماند کز همه شیرین سخنی گوش ماند
اما چنان حیران و ساکت ماند که قدرت زیبا سخن گفتن را کاملا از دست داد
علی اسفندیاری (نیما یوشیج)
خیلی بد بود