جواب نگارش و انشا پایه های مختلف تحصیلی

۱۰۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

انشا زبان سرخ با مقدمه و نتیجه گیری

داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبز میدهد برباد انشایی کوتاه در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه در مورد زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبزمیدهدبرباد بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد باز افرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشای زبان سرخ سرسبزی میدهد بر باد


مقدمه:

چه انسان هایی که بر حسب نادانی و جاهلیت سر و زندگی و مقام خود را از دست داده اند و تنها چیزی که برایشان باقی مانده حسرت است و پشیمانی که تنها دلیل بی فکری و زبان تند و تیز و سرخ خوداست.


تنه ی انشا‌:

انسان عاقل همیشه قبل از سخن گفتن یا تصمیم گیری درست فکر می کند و سخن خود را در ترازویی می گذارد و سبک و سنگین می کند و بعداز ارزیابی آن،آن را بیان می کند و یا تصمیم خود را عملی می کند.اما در مقابل انسان جاهل و نادان هر سخنی را که به ذهنش می رسد را بدون فکر به عواقب آن به زبان می آورد و با شوخی و سخره گرفتن دیگران و شکاندن دل دیگران شخصیت خود را زیر سوال می برد و دیگران با دیدن چنین برخوردی از او کناره گیری می کنند و روز به روز جا و مقام خودرااز دست می دهند و از دنیا و آدم هایش ترد و ترک می شوند.اما انسان عاقل زبان خود را کوتاه نگاه می دارد و در مقابل هرحرفی به سرعت واکنش نشان نمی دهد بلکه کم سخن می گوید اما با فکر و گزینش سخن می گوید.دراین صورت مردم که فهمیدگی و عاقل بودن آن را می بینند روز به روز به احترام و معاشرت باآن می افزایند مقام و منزلتشان بالاتر می رود.اینگونه است که می گویند زبان تند و تیز که از زیاد سخن گفتن همیشه سرخ است،انسان های پرمقام و بزرگ رااز عرش به فرش می رساند به گونه ایی سرسبزشان را به باد می دهند.ازاین رو بزرگان و قدیمیان مملکت همیشه این ضرب المثل را تکرار می کنند و همیشه به درست حرف زدن و گزیده سخن گفتن تأکید داشته اندتا در آن صورت هم دراین دنیا و هم در آن دنیا ی خود سربلند و پرافتخار زندگی کنند.


نتیجه گیری:

انسانی که کم سخن می گوید،کمتر مورد سرزنش و گناه قرار می گیردو در نتیجه چه دراین دنیا و چه در آن دنیا نه دلی را می شکند و نه مورد عذاب الهی برای حرف نادرست و نا بجای خود قرار می گیرد.اما انسانی که در سخن گفتن زیاده روی می کند،تمام زندگیش را چه در این دنیا و چه در آن دنیا از دست می دهد و یا به گونه ایی دیگر سر سبز خود را به باد می دهد.

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبز میدهد برباد

داستانی کوتاه درباره ی ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد حکایت کوتاه زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد حکایتی کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشای زبان سرخ سرسبزی میدهد بر باد انشایی کوتاه در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه در مورد زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد



زبان وسیله ارتباطی است که ویژگی ها زیان هایی را دربر می‌گیرد. وازنظر علمی یکی از قوی ترین ماهیچه ها می باشد.
واین ماهیچه ده سانتی توانایی انجام کارهای بسیاری را دارد.
ما می‌توانیم از این وسیله بدرستی استفاده کنیم گاهی این وسیله دسته گل به آب می دهد.
واین دسته گل به آب دادن ممکن است به قیمت جان به سرانجام برسد.
در عهد قدیم مردی به نام (غلام) بودکه ادعا می کرد که تفنگش را دزدیده‌اند نزد حاکم آن شهر که نام او (شازده میکائیل) بود رفت.
وموضوع را برای حاکم شرح داد اما اَدَلح (غلام) کافی نبود غلام از عصبانیت وارد شهر شد و داد میزد و مداوم می گفت (پسر حاکم تفنگم را دزدیده است)
اما درواقعیت تفنگ غلام دزدیده نشده بود غلام قصد داشت با این کار از حاکم باج بگیرد.
در روز بعد حاکم غلام را احضار کرد و پسر حاکم در آن محکمه حضور داست
و به غلام گفت:( این شخص را میشناسی؟) غلام گفت :(خیر)
وغلام با صدای بلند فریاد می زد( که پسرت دزد است.)
حاکم که موضوع را فهمید فوراً دستو اعدامش را صادر کرد.

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا کتاب مهارت‌های نوشتاری پایه هشتم درس ششم

بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد هشتم انشا کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه در مورد زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشای زبان سرخ سرسبزی میدهد بر باد انشایی کوتاه در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد حکایتی کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبز میدهد برباد انشا در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد


در روستایی دور افتاده مردی فقیر زندگی میکرد که مردم آن روستا او را حسین آقا صدا میزدند. 
حسین آقا در مال دنیا فقط یک گوسفند و یک مرغ داشت ،مثل همیشه گوسفندش را به چرا برد پس از سیر شدن گوسفند به خانه برگشتند و گوسفند را به داخل طویله برد ، گوسفند که انگار حال خوشی نداشت بی حال و بیمار بر روی زمین افتاد ، حسین آقا با دیدن گوسفندش خیلی ناراحت شد چون همین گوسفند و یک مرغ تمام دارایی اش بود. 
شب شد و حسین آقا در حال صحبت کردن با همسرش بود که مرغ کنجکاو او تمام حرف های او را گوش داد.
مرغ با حرفایی که شنید سریع به سراغ گوسفند رفت و به او گفت حسین آقا می گوید :«اگر تا فردا بیماریت خوب نشود و نتوانی بر روی پاهایت بایستی مجبورم صبح قصاب را بیاورم و او را ذبح کن. » 
گوسفند که خیلی ترسیده بود ،تا فردای آن روز بیدار ماند و تلاش کرد که بتواند بر روی پاهایش بایستد. 
صبح شد و حسین آقا با دیدن گوسفند خوشحال شد و برای بهبود یافتن گوسفندش مرغ خود را قربانی کرد. 
از اینجاست که می گویند :«زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد.»

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا درمورد زبان سرخ سرسبز میدهد بر باد

بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشا کوتاه در مورد زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد باز افرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشایی کوتاه در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبز میدهد برباد حکایتی کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد مقدمه در مورد زبان سرخ سرسبز میدهد بر باد


روزی بود و روزگاری حاکم شهری که با طوطی خود زندگی می کرد هر اتفاقی که می افتاد با یکدیگر صحبت میکردند و حاکم همه را به طوطی میگفت یک روز مثل همیشه جلسه ای درشهر برپا شد که قرارشد حاکم به مقام بالاتر درست یابد وقتی حاکم از جلسه برگشت دوباره همه را برای طوطی گفت بعد از چند روز طوطی دیگر میلی به ماندن پیش حاکم را نداشت.یک روز پادشاهی به شهر آمد و پیش طوطی رفت و به او گفت که هرچه در جلسه اتفاق افتاد را برایم بگو و قول میدهم تو را از اینجا نجات بدهم،طوطی هم قبول کرد و همه چیز را به پادشاه گفت که به ضرر حاکم بود .مدتی گذشت و جنگ شدیدی بین حاکم و پادشاه به وجود آمد.وقتی پادشاه شکست خورد حاکم به او گفت حرف های جلسه را چه کسی به تو گفته است،پادشاه گفت طوطی همه چیز را به من گفت وقتی حاکم پادشاه را کشت به قصر بازگشت و طوطی راهم کشت .اینجاست که می گویند زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا درباره فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تره

بازآفرینی مثل فضول را بردن جهنم گفت هیزمش تره بازآفرینی فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تراست باز آفرینی مثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تره ریشه ضرب المثل فضول رو بردن جهنم بازآفرینی ضرب المثل فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تراست انشای نهم فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره باز افرینی ضرب المثل فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تراست بازآفرینی مثل فضول را بردند جهنم،گفت هیزمش تراست


مفهوم ضرب المثل فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است

بازآفرینی مثل نویسی صفحه ۸۴ مهارت های نوشتاری نهم

در این مطلب از سایت برای شما معنی و مفهوم و همچنین انشای زیبایی درباره ضرب المثل فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است را آماده کردیم و آن را باز آفرینی میکنیم

معنی ضرب المثل فضول را بردن جهنم گفت هیزمش تره:

فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره یعنی چه?

بسیار ایراد گیر و اعتراض کننده

یعنی انسان فضول در هر کاری دخالت میکند و خود را نخود هر آشی میکند

کسی که بی توجه به زمان و مکان در هر کاری دخالت میکند 

فضول به کسی گفته میشود که در هر کاری خود را دخالت میدهد اظهار نظر میکند و دوست دارد از کار همه سر در بیاورد.در این مثل گفته شده که اخلاق آدم فضول طوریست که اگر به خاطر این عادتش به جهنم برده شود آنجا هم دست از این اخلاق زشتش بر نمیدارد

چون خصلت و ذات  انسان فضول اصلاح پذیر نمیباشد با اغراق می گویند حتی در جهنم زمانی که در حال سوختن است نیز دست از وراجی و بیهوده گویی بر نمیدارد 

انشا ضرب المثل فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است

باز آفرینی ضرب المثل فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره:

یه روز گاوه پاش می شکنه دیگه نمی تونه بلند شه کشاورز دامپزشک میاره. دامپزشک می گه اگه تا ۳ روز گاو نتونه رو پاش بایسته باید گاو رو بکشید

 

گوسفند اینو می شنوه و میره پیش گاوه میگه بلند شو بلند شو اما گاو هیچ حرکتی نمی کنه

روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو میره پیش گاو میگه بلند شو بلند شو رو پات بایست باز گاو هر کاری می کنه نمی تونه بایسته رو پاش….

روز سوم دوباره گوسفند می ره میگه سعی کن پاشی و گرنه امروز تموم بشه نتونی روی پاهات وایسی میکشنت.

 

گاو با هزار تا زور پا میشه..

صبح روز بعد کشاورز میره در طویله و می بینه گاو رو پاش وایساده از خوشحالی بر می گرده می گه گاو رو پاش وایساده جشن می گیریم… گوسفند رو بکشید

 

نتیجه اخلاقی: 

خودتو نخود هر آشی نکن

 

ترجمه ضرب المثل فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره به انگلیسی:

Curiosity killed the cat. Satisfaction brought it back

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا درباره کتاب از نگاه نویسنده

انشا در مورد کتاب از نگاه تصویرگر انشا در مورد کتاب از نگاه کتابفروش نگاه نویسنده به کتاب انشا در مورد کتاب از نگاه حروف چین یک انشای زیبا در مورد کتاب انشا در مورد کتاب یار مهربان انشا از زبان کتاب انشا در مورد کتاب خوب دوست خوب


مقدمه: هر کتابی را که می خوانیم یک آفریننده دارد، آفریننده ایی که از وجود خود به او روح بخشیده و به او جان داده تا با کلام خود با ما سخن بگوید.

تنه انشاء: نوسینده مانند مخلوقی است که با محبت و با درایت فراوان کتاب را در بالین خود می پروراند و مانند کودکی نوپا آن را پرورش می دهد و به او راه و روش درست را می آموزد تا او نیز به زودی به ما بیاموزد و همگی از هرآنچه که نویسنده در ذهن خود دانسته و روی کاغذ آورده مطلع شویم.

نویسندگی شغلی است پر از احساسات ناب پر از تفکرهای بکر و پر از اطلاعات خاص که نویسنده با جان بخشیدن به آن نیمی از روح خود را در آن کتاب مقدسش تزریق کرده است.

ما نویسندگان بزرگ و سرشناسی در سرتاسر ایران که آوازه ایشان در جهان پیچیده است داشتیم و داریم. ما سعدی و حافظ را، ما مولوی و خیام را داریم که هر خط از کتابشان پر است از مفهوم و پر است از داستان های شنیدنی که هر خواننده ایی را مجذوب و مبهوت خود می سازد.

نویسنده ها همین که می بینند که خواننده با خواندن نوشته هایشان حتی یک کلمه به دانسته هایشان اضافه شود سرتاسر وجودشان را شادی و شعف فرا می گیرد.

نتیجه گیری: شاید من و شما هم نویسنده باشیم. حتما در زندگی خود یک سطر از ذهن خود نوشته ایم یا همین انشایی که می نویسم خودش نوعی نویسندگی است و یا شاید در آینده تبدیل به یک نویسنده بزرگ شویم.

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۴۴ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا تصور ذهنی فضاپیما و کره ماه

انشا درون یک فضاپیما روی کره ماه انشا در مورد تصویر ذهنی درون یک فضاپیما انشا درباره ی درون یک فضاپیما که روی کره ماه انشا کوتاه درباره فضاپیما روی کره ماه انشا تصور کنید درون یک فضاپیما هستید که روی کره ماه توقف کرده اید درون یک فضاپیما را که روی کره فرود امده است تصور کنید و تصور ذهنی خود را بنویسید موضوع انشا تخیلی درباره فضاپیما درون یک فضاپیماراکه روی کره ماه فرود امده تصورکنیدوتصویرذهنی خودرابنویسید



سفینه فضایی که ما سوار آن شده ایم خیلی بزرگ است و با سرعت زیاد در حال حرکت است و بیرون تاریک است

و ما از سیاره ی زمین دور می شویم و من نباید کمربندم را باز کنم و در فضا اجسام بی وزن می شوند  و ما حالا به

کره ی ماه رسیده ایم و من باید با لباس فضایی روی کرهی ماه پیاده شوم و کره ی ماه خیلی زشت است و مانند سیاره ی زمین سرسبز نیست و همه جا سکوت است و از صدای جیک و جیک پرندگان واز درختان و گل ها خبری نیست و من وقتی در زمین بودم و ماه را با تلسکوپ مشاهده می کردم و نورانی می دیدم با خود فکر میکردم کرهی ماه چه جای زیبایی است اما الان که در آن جا هستم جز از سنگ و غبار چیزی نمی بینم و انسان در آن جا احساس دلتنگی می کند و من می خواهم هر چه زودتر به سیاره ی خودم برگردم.

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا تخیلی و ذهنی درباره سفر به فضا

انشا تخیلی کوتاه انشا تخیلی درباره دریا موضوع انشا تخیلی درباره فضاپیما انشا در مورد آدم فضایی با مقدمه انشا در مورد سفر خیالی به اعماق زمین انشا تخیلی خنده دار انشا تخیلی درباره طبیعت انشا سفر خیالی به دریا


به نام خداوندی که قدرت فکرکردن و تخیل رادر ذهن ما قرار داد تا ما با استفاده از قدرت تخیل خود آنچه که برایمان دست یافتنی نیست را تصور کنیم.

از روز قبل قرارگذاشته بودیم که به موقع خودرا به محل قرار برسانیم زمانی که به آنجا رسیدم دیدم که همه ی بچه ها درحال آماده شدن هستندو لباس های مخصوص را می پوشند وهمه خوش حال بودند. من نیزاز خوش حالی در پوست خود نمی گنجیدم شروع به پوشیدن لباس مخصوص کردم و از این که تا چند دقیقه ی دیگر با دوستانم در فضا خواهم بود شادی می کردم.

در این هنگام مسئول سفینه که ما به او مهندس می گفتیم گفت: بچه ها سوار شوید. ما همگی سوار شده و سفینه پرید وبه آسمان رفتیم از میان ستاره های زیبا و سیارهای منظومه شمسی گذشتیم واقعا تماشایی بود. سیاره ی مشتری ، نپتون ، پلوتون و زحل که از همه ی  آن ها زیباتر بود را دیدیم حلقه ای طلایی وزیبا دور زحل را فرا گرفته بود.

از کنار خورشید که گذشتیم دلمان می خواست به آن نزدیک شویم ولیکن گرمای زیاد آن مانع از آن شد که به آن نزدیک شویم. دوستم که خیلی هیجان زده شده بود دستش را از سفینه بیرون آورد اما دست او از گرمی وحرارت خورشید سوخت و تاول شد بعد از آن تصمیم گرفتیم به کره ی ماه برویم سطح کره ی ماه از حفره های زیادی داشت وشبیه به پنیر بود یکی از بچه ها وقتی سطح کره ی ماه رادید به خیال این که می تواند به راحتی تکه ای از آن را جدا کند جلو رفت و با دندانش شروع به گاز زدن کرد اما نتوانست و دندانش هم شکست.

مشغول نگاه کردن به اطراف بودیم که دیدیم ازپشت پستی بلندی های سطح ماه شاخک هایی در حال تکان خوردن هستند، وقتی دقت کردیم متوجه شدیم جاندارانی با شاخک هایی بلند و چشمانی از حدقه در آمده که روی کره ی ماه ساکن بودند ما را تماشا و کنترل می کردند در همین هنگام چند چیز تیز شبیه تیر به سوی ما پرتاب شد ما همگی ترسیده بودیم هراسان به سوی سفینه دویدیم و سوار آن شدیم آن ها نیز به سفینه هجوم آوردند و به آن چسبیدند ما شروع به جیغ زدن کردیم درحال جیغ و داد بودیم که دیدیم یکی از آدم فضایی ها  به سفینه ی ما چسبیده است ولی به دلیل سرعت زیادی که سفینه داشت از آن جدا شد و بر روی سطح ماه افتاد.

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

حکایت نگاری صفحه ۱۱۰ نگارش دهم

حکایت نگاری چون یونس علیه السلام انشا صفحه 107 نگارش دهم خاموشی با سلامت به ازگفتن با ملامت انشا صفحه ۱۱۹ نگارش دهم انشا صفحه ۱۰۷ نگارش دهم حکایت نگاری صفحه 110انشا دهم حکایت نگاری نگارش پایه دهم ساده نویسی حکایت چون یونس از شکم ماهی نجات یافت


حکایت نگاری پایه دهم درم ورد یونس علیه السلام از شکم ماهی نجات یافت

«چون یونس علیه السلام از شکم ماهی نجات یافت،متفکر بود و کمتر سخن می گفت. یکی از موجب سکوت و سبب خاموشی پرسید. گفت: سخن، مرا از حبس شکم ماهی انداخت تا وجودم در آتش وحشت شمع وار بگداخت. خاموشی با سلامت، به از گفتن با ملامت».      نگارستان

بازنویسی: در زمان های قدیم حضرت یونس که از شکم ماهی(نهنگ) نجات یافت بسیار متفکر بود و دائم در فکر فرو می رفت و کمتر سخن می گفت. یکی از مردم علت و سبب سکوت و کم حرفی حضرت یونس را پرسید. حضرت گفت: سخن موجب شد که من در شکم ماهی افتادم و آن زمانی که در شکم ماهی  بودم از ترس و وحشت هم چون آتشی سوزان وجودم در حال سوختن بود و هم چون شمع ذره ذره در حال گداخته شدن و آب شدن بودم. بنابراین خاموشی و سکوت با سلامتی و تندرستی بهتر است از پرحرفی و سخن گفتن با پشیمانی.

از این حکایت این گونه نتیجه گیری می کنیم که هر چه انسان قبل از سخن گفتن تفکر کرد و یا کمتر سخن بگوید کمتر مورد خشم و عذاب و بازجویی قرار می گیرد. زیرا  با کمتر سخن گفتن بار گناهان انسان کمتر می شود و در نهایت پشیمانی و ندامت از گفتن سخنان بدون فکر و بدون ریشه کمتر خواهد بود و انسان  با آرامش فکری و سلامت جانی بیشتری به زندگی خود تا لحظه ی مرگ و بعد از مرگ ادامه می دهد.

۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

معنی شعر نام نیک رفتگان ضایع مکن تا بماند نام نیکت پایدار

معنی شعر نام نیک رفتگان ضایع مکن تا بماند نام نیکت پایدار معنی شعر سعدی نام نیک رفتگان ضایع مکن معنی بیت شعر نام نیک رفتگان ضایع مکن شعر نام نیکو گر بماند ز آدمی از کیست معنی شعر نام نیکو معنی شعر بس بگردید و بگردد روزگار پیام بیت نام نیکو گر بماند ز آدمی نام نیکو گر بماند ز آدمی به کاز او ماند سرای زرنگار



نام نیکو گر بماند زآدمی به کزو ماند سرای زر نگار 
معنی: اگر نام خوب از انسان به یادگار بماند بهتر از این است که از او خانه های زیبا ومجلّل باقی بماند .
لغت: زرنگار: دارای نقش هایی از طلا ،طلا کاری شده سرا : خانه به :بهتر کزو : مخفف که از او 
نکته ی دستوری : این بیت از سه جمله تشکیل شده است .فعل « است » بعد از « بهن حذف شده است : به (=بهتر) ، ]است[که از او سرای زرنگار ماند . سرای زرنگار : ترکیب وصفی است 


معنی و مفهوم شعر چو خواهی که نامت نماند نهان

ما این شعر زیبا را برای شما دوستان و عزیزانی که در مدرسه درس می‌خوانید گذاشتیم تا بتوانید آن را برای مدرسه و دوستان خود ببرید و آن را در مدرسه به معلم خود به دهید تا بتوانید به راحتی نمره کامل را گرفته باشید. ولی متاسفانه نتوانستیم کنند جواب و پاسخ این شعر را پیدا کنیم و این مطلب را زدیم که شما دوستان عزیز می توانید در آخر همین پست در بخش نظرات برای ما این معنی و مفهوم شعر به صورت کامل بفرستید تا ما آن را در این پست قرار دهیم و به یکدیگر نیز کمک کنید که به توانید در مدرسه موفق باشید.


معنی شعر چو خواهی که نامت نماند نهان مکن نام نیک بزرگان نهان

اگر می خواهی که خودت بلند آوازه و مشهور باشی واسم تو روی زبان ها باشد؛ باید سعی کنی تا از آثار بزرگان استفاده کنی و حتما به آن اقرار و اعتراف نمایی نه اینکه از آثا آنها کمک بگیری ولی نامی از آنان نبری. جواب توسط یاسین برای ما ارسال شده با تشکر از یاسین عزیز.

اگه میخواهی مشهور شوی و از کسی که مشهور است کمک گرفتی باید بگویی مه ازان بزرگان کمک گرفتی نباید این را پنهان کنی. این متن توسط مرتیا ارسال شده با تشکر از مرتیای عزیز.

اگر شخصی می خواهد خود را دانا و عارت نشان دهد نام دانشمندان را بد نام کرد و یا با اثار های شان خود نمایی کرد. این متن را اسما پور نصیری برای ما فرستاده شد با تشکر از اسمای عزیز.

اگر می خواهی نامت گمنام نباشد نام بزرگان را پنهان نکن اگر می خواهی نامت تا همیشه جاودان بماند باید نام بزرگان را هرجا بر زبان بیاوری تا نام تو هم جاودان بماند ارسالی از نویسنده.

یعنی اگر می خواهی نام ونشانت وکارهایت در میان مردم پنهان نماند خودت هم در پنهان کردن نام نیک بزرگان تلاش نکن.

اگر میخواهید اسمتان پایدار باشد باید از علم و اثار بزرگان و دانش مندان استفاده کنی و اعتراف کنی که از اثار بزرگان کمک گرفته ای فرستنده نیما نیلوفری.

این ضرب المثل به این اشاره میکند که وقتی دوست داری به مقام بالایی برسی باید از دانشمندان بزرگ که از ما فهمیده تر هستند کمک بگیریم و وقتی به مقام بالایی رسیدیم لطف کسانی که به ما کمک کردند فراموش نکنیم و همیشه از انها یاد کنیم نه اینکه خودمان را از انها بالاتر بدانیم با تشکر از مهسا مهدویان عزیز.

معنیش این میشه که : از ینکه چو خواهی که نامت نماید نهان این است که اگر می خواهی اسمت روی زبان ها باشد باید تلاش کنی تا بتوانی اسم خود را روی زبان ها جاری کنی هیچ موقع وقتی تلاش نکنی نمی توانی اسم خودرا روی زبان ها و مشهور کنی با تشکر از زهرا هاشمی عزیز.

یعنی وقتی ما به مقام بالایی رسیدیم کسانی که در این راه به ما کمک کردند لطف آنها را فراموش نکنیم ارسال شده توسط لاریسا اصل محمودی با تشکر از لاریسا اصل محمودی عزیز.

اگر می خواهی که نامت سرزبان ها باشد از دانشمندان و اثار انها کمک بگیر و حتما نام کسانی را که از انها کمک گرفته ای به زبان بیاور واز انان تشکر کن توسط ارشک عابدینی.

اگر می خواهی نامت سر زبان ها یاشد از اثار بزرگان دین کمک بگیر و از اثار انها برای خود خواهی استفاده نکنی و یادت باشد مرسی از غزل بابت ارسال این متن.

چو خواهی که نامت نماند نهان اگر میخواهی همه اسم تورابرزبان بیاورند واگردرراه دچار مشکل شدی و از کسی (درضرب المثل بزرگان ) کمک گرفتی مکن نام نیک بزرگان نهان نام آن هارانهان نکن وبرعکس سعی کن نام آن هارا برزبان بیاوری تانام توبرزبان بیاید.

اگر میخواهی از نامت به نیکی یاد کنند وفراموش نشوی….پس نام نیک بزرگان را لکه دار نکن..هرچه برای خودت میخوای برای دیگران هم بخواه.

اگر میخواهی که نامت فراموش نشود اعمال بزرگان خیراندیش وخیر خواه در نیکی را به بدنامی یاد نکن….ای شعر عین ضربالمثل هر چه برای خودت میخواهی برای دیگران هم بخواه،،،،،،نعمت اله مردانی.

۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

به سايت خوش آمديد !


براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد