جواب نگارش و انشا پایه های مختلف تحصیلی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا مقایسه دوست و دشمن» ثبت شده است

انشای ذهنی به روش سنجش و مقایسه برای نگارش دهم

انشا سنجش و مقایسه ذهنی انشا مقایسه دو چیز انشا مقایسه مرگ و زندگی انشای ذهنی مقایسه ای انشا مقایسه شب و روز انشا سنجش و مقایسه رفتگر با افتاب انشا مقایسه انسان با درخت انشا مقایسه دوست و دشمن


موضوع: مقایسه ماشین ها با جانوران


در این راه بی پایان که انتهایی همچون آسمان دارد ماشین ها و موتورها با رنگ های گوناگونی در قطار زندگی در حرکت اند.ماشین ها از چارپایان هستند وتنها تفاوت آن باچارپایان جانداراین است که زاد ولد نمی کنند.موتورها از دو پایان هستند مثل مرغ و خروس و موتورها مثل خروس ها نر هستند داخل ماشین ها مثل شکم گاو است گرم و نرم!! و موتورها سردو بی حس!!وقتی در روز سرد زمستانی سوار موتور شوی و بر روی سرت کلاه ایمنی هم نداشته باشی ،شپش های سرت هم مثل تکه سنگی یخ می بندند. در این روزگار که همه جز اندکی از مردم پول پرست به تمام عیار هستند فقط ماشینها را می بینند و موتورهایی مثل موتور آرس دیگر از ذهن تیره و تار انسانها فراموش شده و رفته است. و ماشینها مثل طاووس مغرور و خود خواه شده ند آنها زیان های جبران ناپذیری بر زمین دارند.درست مثل طاووس که پاهای زشتی دارد.

۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا سنجش و مقایسه صفحه 94 نگارش دهم

انشا صفحه 94 نگارش دهم تجربی انشا مقایسه مرگ و زندگی انشا مقایسه دوست و دشمن انشا مقایسه جنگ و صلح جواب انشا های نگارش دهم انشا صفحه 94 نگارش دهم انسانی انشا مقایسه


موضوع: روح و سایه

اوبود هرجا ،همه جا و یا گاهی هیج جا!
او بود در حال نبودنش،مرا دنبال می کرد،قدم به قدم، پا به پا وحتی گاهی من سکوت می کردم او پرحرفی می کرد!!
مانند سایه ای،سایه ای که بودنش را پشتم احساس می کردم اما هرگاه دست دراز می کردم لمسش کنم سرمای نبودنش را لابه لای انگشتانم احساس می کردم درست ،درست مانند زمانی که لابه لای این انگشتان را دستان مادرم پر می کرد اما حالا فقط و فقط روحش بود.
روحی که گاهی مرا سفت می چلاند و گاهی مرا بین زمین آسمان رها می کرد
آیا گاهی شده سایه تان را در آینه ببینید اما تا رویتان را برمی گردانید خبری از سایه نباشد؟
آگر شده که شاید بتوانید درک کنید شباهت و تفاوت یک وجب از احساس روحی که مانند سایه دنبالت می کند اما تا چشم کار می کند هیچ گاه نیست.!
بودن و نبودن!مسئله این است .
سایه ها هستند تا زمانی که روشنایی روز باشد مانند روحش ،سایه در کل روز تا زمانی که قدم هایت را استوارو محکم برمیداری و به پشت سر نگاه نمی کنی هستند و هیچگاه ناپدید نمی شوند دقیقا مانند روح گرمش.

که روز ها پشت به پشتت می آید،در کارها وتصمیم هایی که گاه به فریاد هایم وگاه به چشمان ذوق زده ام منتهی می شود.
اما شبها .شبهایی که من به پهنای صورت اشک می ریزم و یا گاهی صدای هق هق دخترانه بغض دارم گاه در سینه وگاه در بالش خفه می شوند.
آن موقع ها نیستند،نه سایه ونه روحش،زمانی که من از تاریکی شب می ترسم نه سایه ای هست که پشتم را گرم کند و نه روح مادری که مانند کودکی ام سرم را سینه اش پنهان کند.

ومن چنگ بزنم به پیراهن گلدارش،گل هایی که هیچگاه چشمه اشک وجود من آن ها را سیراب نمی کند.
اینجا فقط می ماند روح مادری که سایه وار هوایت را دارد.
قدم می زند،مانند سایه!
هست و یا گاهی نیست مانند سایه!
اما تنگ نمی شود یا نمی گیرد از نبودش این دل،سایه را می گویم!و خدانکند بگیرد روزی دختری دلش برای آغوش گرم که نه
اما دلش برای گرمای حمایت روح مادرش تنگ شود.
خدا نکند:)

۳۰ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا سنجش و مقایسه ذهنی نگارش دهم

انشا سنجش و مقایسه ذهنی انشا سنجش و مقایسه رفتگر با افتاب انشا مقایسه دو چیز انشا مقایسه کتاب با انسان انشا مقایسه مرگ و زندگی انشا مقایسه انسان با درخت انشا مقایسه جنگ و صلح انشا مقایسه دوست و دشمن



موضوع: دیوار و تنهایی


انسان های تنها مثل دیوار سرد و بی روح هستند.
دیوار و تنهایی رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارندفردی از تنهایی تکیه به دیوار سرد می زند ،دیوار تنها تکیه گاه تنهایی هاست‌‌.
دیوار مانند حصاری برای انسان است که وقتی در بیابانی بی آب و علف نشسته ایی به دور خود بکشی فقط برای ترس از تنهایی؛تنهایی واژه بسیار غریبی است.
بعضی اقات تنهایی ها را دیوار پر می کند با واژه هایی که روی آن نوشته می شوند یا اینکه روی دیوار خط های روز های تنهایی را بکشی...
چه دردی میکشد دیوار از این همه واژه های غریب
دیوار ها انواع مختلفی دارند:
دیوار خانه...دیوار مدرسه...دیوار بغض و دیوار تنهایی...
وقتی تنهایی،وقتی از همه آدم های دور ورت خسته ایی و آنها مدام جلو چشمانت رژه می روند که به گفته ی خودشان ادای آدم های خوب را در می آورند
آنگاه باید با همان خشت های تنهایی دیواری دور تا دور خودت بکشی که تنها تو بمانی و هوایی برای نفس کشیدن.

۳۰ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

به سايت خوش آمديد !


براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد