جواب نگارش و انشا پایه های مختلف تحصیلی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا جانشین سازی اگر معلم نگارش بودید» ثبت شده است

انشا طنز در مورد اگر معلم نگارش بودید

انشا در مورد اگر معلم نگارش بودید طنز اگر من معلم نگارش بودم طنز انشا اگر معلم نگارش بودم طنز انشا اگر معلم نگارش بودید کلاس هشتم انشا اگر معلم بودم طنز انشا درباره اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم انشا جانشین سازی اگر معلم نگارش بودید موضوع انشاء اگر معلم نگارش بودم


✨درمورد اگر معلم زنگ نگارش بودم...(طنز)🎈

بیشتر معلم های انشا بد اخلاق هستند و وقتی که به چهره ی آن ها نگاه میکنیم هرچه میخواستیم بنویسیم را از یاد می بردیم.

اگر من معلم انشا بودم ، وقتی وارد کلاس می شدم به دانش آموزان اجازه می دادم ] اگر خوابشان می آمد بخوابند ، اگر دلشان میخواست صحبت کنند صحبت کنند ، اگر گرسنشان بود خوراکی بخورند ، آهنگ بخوانند ، دست بزنند ، برقصند و...خلاصه کلاس را روی سرشان بگذارند.

آن هارا مجبور میکردم که انشا هایشان را طنز بنویسند . برای کسی منفی نمیگذاشتم . برای امتحانات به آنها تقلب میدادم و دست توی برگه هایشان می اردم تا نمره هایشان بیست بشود .

من یه دخترم

امید بچه هایم

معلم زنگ انشایم

با صلاح خنده

با قلم پرنده

هم صدای بچه هایم

پرنشاط و سرحالم

۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا پایه هشتم جانشین سازی اگر معلم نگارش بودم

انشا در مورد اگر معلم نگارش بودید طنز انشا در مورد اگر معلم نگارش بودید پایه ی هشتم انشا جانشین سازی اگر معلم نگارش بودید انشا اگر معلم نگارش بودم طنز مقدمه انشا اگر معلم نگارش بودید اگر من معلم نگارش بودم طنز انشاء اگر من یک معلم بودم اگر معلم بودم طنز


من اگر معلم انشا بودم، که ای کاش هم بودم کاری می کردم که کلاس من بهترین و دوست داشتنی ترین کلاس برای بچه ها باشد. سعی می کردم به شکلی درس بدهم که بچه ها از اینکه به مدرسه می آیند احساس خوبی داشته باشند. یا حداقل سر همان یک زنگ انشا در هفته با شوق و ذوق حاضر شوند.

دوست دارم بگویم که چه برنامه هایی برای کلاسم داشتم، دلم میخواست چند برگه به هرکدام از بچه ها بدهم و بگویم هر چه دوست دارید بنویسید. هر چیزی که در این لحظه احساس می کنید بنویسید. یا اصلا هر چیزی که الان شما را اذیت می کند شروع کنید و راجع بهش بنوسید.

من اگر معلم نگارش بودم به دانش آموزانم آموزش می دادم که جریان بی وقفه و سیلان عجیب و غریب ذهنشان را مشاهده کنند و تا جایی که می توانند سعی کنند هر آنچه در لحظه «حال» به ذهنشان می رسد را بنویسند.

به آنها می آموختم که همه چیز با زبان آغاز می شود و نمی توان از مسئله ای اینچنین مهم بی توجه گذشت.

پس کلمات را که چونان رگ و پی زبانند، باید خیلی خوب بشناسند.باید بنویسند و این نوشتن برایشان به عادتی روزانه تبدیل گردد.

کاش هفته ای یک جلسه ای که با هم داشتیم برایشان به مثابه شکوفایی استعدادهایشان و گره گشایی حرفهایی بود که نمی توانند براحتی با کسی در میان بگذارند.

کلاس من باید نوعی خودکاوی و درون نگری باشد، محلی که چیزی به بچه ها اضافه کند، نه اینکه وقتشان را با موضوعات تکراری تلف کند.

۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

به سايت خوش آمديد !


براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد