جواب نگارش و انشا پایه های مختلف تحصیلی

۳ مطلب با موضوع «نگارش دوازدهم» ثبت شده است

انشا مثل نویسی عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

داستان عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته انشا عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته داستان درباره عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته داستان در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته گسترش عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته معنی عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته گسترش ضرب المثل عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته داستان ضرب المثل عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در ادامه مطلب

ادامه مطلب...
۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۳۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

جواب نگارش پایه دوازدهم مثل نویسی آفتاب پشت ابر نمی ماند

گسترش آفتاب پشت ابر نمی ماند مثل نویسی آفتاب پشت ابر نمی ماند گسترش ضرب المثل آفتاب پشت ابر نمی ماند آفتاب پشت ابر نمی ماند یعنی چه معنی ضرب المثل آفتاب پشت ابر نمی ماند انشا آفتاب پشت ابر نمی ماند گسترش مثل آفتاب پشت ابر نمی ماند آفتاب پشت ابر نمی ماند را گسترش دهید


در دشتی وسیع،جویبارجوینده در 
جستجوی حقیقت جهان گردی میکرد در پستی و بلندی کوه ها،اعماق دره ها ،بالای شاخسار های بیدمجنون ،در دل سیاه شب و در بین امواج پر تلاطم اقیانوس ها.
خسته ازاین هیاهوی زمین در گرمای ان روز تابستانی سری سوی اسمان بلند کرد که گله و شکایت خودرا اغاز کند 
نگاهش به ابرهای وسیع افتاد که نور لطیف حقیقت از لابه لای انها سرک میکشید و دل و جان جویبار را با خود میبرد. به اسمان چشم دوخت ان ابرهای زیبا دیگر زیبا نبودند چون جویبار می دانست خورشید حقیقت را از او پنهان میکنند.
ابرها کنار رفتند نور حقیقت تابید و تن جویبار را ایینه کاری کرد ایینه هایی که هرکدام با انعکاس نور خورشید حقیقت ،نمادی راهنما هستندبرای جویبار های دیگری که در جستجوی حق و حقیقت هستند.

۳۰ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

نامه به پدر جواب نگارش دوازدهم نامه نگاری

نامه ای کودکانه به پدر نامه ادبی به پدر نامه پسر به پدر نامه های عاشقانه به پدر انشا ساده پدر انشا در مورد شغل پدر انشا درمورد روز پدر نامه ای به پدر مرحومم


وقتی به کلمه پدر می اندیشم ناخود آگاه سختی های یک پدر به ذهنم خطور میڪند،پدری ڪه سال ها سال با سختی های روزگار دست و پنجه نرم ڪرده تا مبادا کمی برای تو وجود داشته باشد.

ڪلمه پدر که میگویی فقط یک کلمه نیست ،میتوانی مزه ی عشق و مهربانی را روی زبانت احساس کنی ، انگار خدا تمام زیبایی ها، فداکاری ها، عشق و محبت ها را فقط در یک ڪلمه نهاده آن پدر است . پدر مانند یک قهرمان برای دختر، پدر یعنی شعر بلند عاشقانه ، پدر یعنی بهترین تکیه گاه تنهایی.
ای پدرم، موهای سپیدت یک دنیا خرابم میکند و آن زانوهایت ڪه هرشب از درد برایشان آواز سر میدهی برایم دردمند است . آخر ای پدر تورا به چه مانند کنم که زیبا ترین تعریف برای تو باشد. اما میدانم آنقدر از روزگار فلک زده ، زخم خورده ای که جبران کردن آنها کار دشواری است. 
پدرم آنگاه که معلم ، درس بابا نان داد را برایم خواند فهمیدم که نان دادن همان زندگی دادن است و نان دادن تو همان عشق اوست.
چه خوب است هر روز تو را دیدن، هر روز تو را شنیدن ، درعشق تو ، در قلب تو جاری بودن .
قهرمان من ، میدانی دست هایم را خیلی دوست دارم زیرا یادآور دست های پینه بسته ی توست ، زخم هایی که شاید هرکدامشان برای آرامشم بریده شده اند ، پدرم میگویی خسته نیستی اما خسته ای ، خسته ! خسته ! کوه دردی اما دم نمیزنی ، پدرم مبادا ریزش کنی ڪه اگر ریزش کنی اولین کسی ڪه به زیر آوار خواهد رفت منم .
ای رستم شاهنامه ی زندگی من ، تورا در اوج خلوت و تنهایی ام صدا میکنم چون تورا اینگونه معنا کردم : پدر یعنی نفس ، یعنی صداقت / پدر یعنی ستون صبر و طاقت / پدر یعنی شکوهی جاودانه ، پدر یعنی نخستین عاشقانه ...
میدانی سالهاست به دوست داشتن تو آرامم ، ای همه هستی من...

۳۰ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

به سايت خوش آمديد !


براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد